از قبیله و برای قبیله...
یک الف بعد هم سه تا نقطه؛
محرّم آمده است و ما این روزها از خودمان گریسته ایم تا خدا، تا آنجا که دلمان را نذر می کنیم برای پرندگانی که تا عاشورا اوج می گیرند و می روند تا 365 روز سال را فتح کنند. از خود ما گریسته ایم تا پشیمانی حُر و زمزمه می کنیم که " قرار بود عبیری، خدا شهیدت کند"...
محرّم آمده است تا ما دوباره بباریم، تا آب جلگه های پایین دست را حاصلخیزتر کند. و برای بهاری که در راه است ابر خواهیم شد که از قبیله می آییم و برای قبیله می باریم...
واژه های کلیدی : بهار، عاشورا، محرّم، گریستن، قبیله، جلگه، حاصلخیزتر، نذر...
یکشنبه 93 آبان 4
نظر:
سایه آفتابی ...
یک الف بعد هم سه تا نقطه؛
دوستم داری، این را چشم هایت می گویند که تازه از آسمان بازگشته اند و هزار بهار بارانی با خود دارند. دوستم داری، این را دلت می گوید که تا خدا یک "رَبَّنا" بیشتر فاصله ندارد .
دوستم داری، این را پریدن های رنگ و تپیدن دلت می گوید، این را نفس هایت می گویند که با شنیدن صدایم موزون تر می شوند.
روزگاریست که در سایه آفتابی هم قد می کشیم ، به خودم که برمی گردم ، تو را می بینم. ماه ترین ماه در آینه، چشم هایی که با من قدم می زند و می رود تاخود خدا.
حالا تمام بهار را به پایت می ریزم، حالا من دوباره قد می کشم در چشم هایت و می روم تا خورشید، تا آنجا که دست درازکنم و ستاره ای بچینم برای شب های بی مهتاب،
شب های بی ماه،تا ابرهای سرگردان جهان شرمنده شوند...
واژه های کلیدی : بهار، آسمان، ماه، ربّنا، موزون تر، مهتاب، سرگردان، سایه آفتابی...
یکشنبه 92 اسفند 18
نظر:
دشتهای خورشیدی بهار
یک الف بعد هم سه تا نقطه؛
بهار آمده است با سبدهای شکوفه و گلهای لبخند آمده است تا روح خودمان را در دشتهای معرفت و آگاهی جاری کنیم تا در آینه بلند احسن الحال گسترده شویم.
یا مقلب القلوب! خاک میشکفد در تار و پود طبیعت
اینک سمفونی رویش و زندگی است صدایی که شکوه خداوندیت را به تکرار میشنیدم خاک میشکفد و اینهمه اشارتی به رستاخیز جانهاست بهار میآید تا تاکید کند آیین آسمانی شکفتن را
یا محول الحول والاحوال!
نیکوترین حالها را برایمان رقم بزن و چشم دلمان را با خورشید شناخت و پویایی همخانه گردان
و قلبمان را روشن کن آنچنانکه پنجره این روزها را به دشتهای خورشیدی بهار گشودهایم...
واژه های کلیدی : بهار، خاک، دل، خورشید، عید، شکفتن، رستاخیز
پنج شنبه 92 فروردین 1
نظر:
ترنم عفاف بر لبان وجود...
فاطمه (س) اذان عشق در گوش هستی است و ترنم عفاف بر لبان وجود...
محراب عشق و نیایش به پای او به سجده افتاده و وجودش شب تیره تاریخ را روشنی می بخشد...
میلاد فاطمه(س) بهار سرسبز ایمان، برآمدن خورشید زن از افق روشنایی و بینایی است...
واژه های کلیدی : بهار، فاطمه، محراب عشق، نیایش، عفاف
جمعه 91 اردیبهشت 22
نظر:
ترانهی شادمانی خاک
بهار، ترانه شادمانی خاک است و آیینه تمام نمای تجلی آسمان و ستارگان
بهار، رودخانه ای پرخروش است که دل های آسمانی می توانند به زلال مهتابی او تن بسپارند
تا دست های شفابخش، پیشانی تب دار زمین را سبز و معطر کند
بهار، فریادی هشدار دهنده است برخاسته از گلوی زمین که در جستجوی لباسی نو
برای دل های بی قرار من و توست
بهار، هر برگ آیه ای و هر شاخه سوره ای است در دریای بیکران نعمت های الهی که نثار انسان
شده است.
یک الف بعد هم سه تا نقطه؛
مولا جان! می آیی تا زندگی مان آرام بگیرد و طعم بهار بر کاممان شیرین شود، می آیی
تا پیچک های روحمان در سرشاخه های انتظار جان بگیرد
بیا تا هفت سین سلام های ما بی پاسخ نماند و این لبخند های گذرای بهار ماندگار شوند...
واژه های کلیدی : انتظار، بهار، خاک، شادمانی، دل، من و تو، پیچک
سه شنبه 91 فروردین 1
نظر:
لیست کل یادداشت های این وبلاگ